Thursday, July 30, 2009

سبو..سبو..صبر کردم در داغ تو


گیج می رود سرم
پله پله
یکی دو تا می شود
سرم
پله پله
گیج می رود
رنجه می شود سرم دلم پایم
پله پله دو تا می شوی
سه تا
سی تا
سُر می خوری روی سَرم
دلم غنجه می رود در پاگرد و
زَهره ندارم که بگویم
که پله پیچید در خیابان و
خیابان سُر خورد توی سَرم و
سَرم هی گیج رفت از سیم های کابل
که می پیچید دور اسم تو
که بی اسم شده بودی در سَرم
در روزنامه
در خبر
گیج می خورد سیم ها دور سر تو.م


آه ! غنجه می رود دلم برای اسم تو
یاد تو
یار دبستانی تو
یار دبستانی من
آه ! دلم سیر می رود
سیر که نه
سرکه می زند جوش
دل دل می زند دلم
که نریزد سیر و سرکه در دلم
دلت
که پله پله می ریزد در خیابان
در سر تو
سیر و سرکه
جوش می زند خیابان
گیج می رود سرم از سرسام اینهمه صدا
که صدا
در صدا
صدا...م
...این مطلب در سایت ایرانیان به چاپ رسیده است.م

1 comment:

امیرخالقی said...

بالا می آورم گیجی هایم را
دارم بالا می آورم جنازه دخترک را