Las Meninas
Joel Peter Witkin
Joel Peter Witkin
______________
وقتی آسمان
کتش را تنگ روی سرش می کشد وُ
باران هی نق می زند وُ
عروسک صورتی ام
دلش برای آفتاب تنگ می شود
من از تو خفه می شوم.م
وقتی فنجان ِ چای ِ روی میز
کلاغ نگاهم می کند
گلویم مزه ی قار قار می گیرد
ساعت با منقار سیاه
تا صبح
ساعت با منقار سیاه
تا صبح
ساعت....م
و تلفن سرسام می گیرد از سکوت
من از تو کبود می شوم.م
خانه خالی شد از بو
من از شادی
و رخت های چرک
هی می چرخند ...می چرخند
و قاشق های نقره ای مادرم در آشپزخانه پرواز می کنند. لباس ها بی اتو، روی کاکتوس ها افتاده اند. جوراب های کثیف تو را پا کرده ام و با شلوار سیاه راه راهت والس می رقصم. خانه دور سرم و این ماشین لباسشویی می چرخد و هی ظرف های کثیف در کف آشپزخانه بازی می کنند و من هی جیغ می زنم سر این گلدان ها و شمع را فوت می کنم. تولدم مبارک! تایپ می کنم و خیس می شوم از عرق خشک شده دست های تو.کانال تلویزیون را عوض می کنم تا خمیازه بیاید در پلک های باد کرده ام .من از لاک صورتی روی پیانو متنفرم.م
ساعت با منقار سیاه
تا صبح
ساعت با منقار سیاه
تا صبح
ساعت....م
حالا
صخره های زرد سیکامور
و اتوبان 118 که از من ...م
. نمی گذرند
توت فرنگی ها
مثل حرف های عاشقانه تو
حالم را به هم می زنند
این ماه
آن ماه
از تو متنفر می شوم.م
از تو متنفر می شوم.م
"شیدا محمدی"
م 4جون 2008
___________
4 comments:
س ل ا م
عوضش كردم
آسمانم را با تمام قارقارهايي
كه چشمان گوشم را گرد مي كند تشنه خبري از آن
نگو دوباره پسرك بياد و وعده فردا
گودوي الكلي ما را گشت ارشاد گرفته
بايد براي تمام كشيش ها اس ام اس بفرستيم:
مريم براي كورتاژ فرزندش پول ندارد
باي
سلام
تصویرها و کابوس هاتو این شعر به ترکیب بندی تصویر یا نقاشی بالا نزدیک می شود شاید هم عامدانه هر دوشون و پشت هم اوردین
ماه زیر ابرها
فاحشه نیست
تنها دختری ست که
می خواهد تجربه کند ...
سلام شيداي عزیز
به روزم
منتظر حضور و نقد ارزشمندتان
سلام و ادب خانم محمدي
به روزم با «برخورد نزديك». حوصله اي بود تشريف بياوريد و پتكتان را هم با خودتان بياوريد هر چند شايستهي پتك نباشد.
زنده باشين و در پناه حق
Post a Comment