Monday, June 1, 2015

بزرگداشت محمد علی سپانلو، شعرخوانی در دانشگاه UCLA


Photo by Ahmad Seif



Mohammad Ali Sepanlou's Memorial, Los Angeles
May 30, 2015 — with Partow Nooriala, Shahrzad Sepanlou and Farzad Hasani atUCLA Dodd Hall.


شعر محمد علی سپانلو جایی در من به نقطه تلاقی می رسد و آن روایت تاریخی و نوستالژیکی است که از تهران می دهد. از زادگاه مشترک من و او. شهری که سیزده سال است در رگ های من، جان شعرهایم را تنگ گرفته. تهران اما در روایت سپانلو، کلان شهری است که آزادی می بخشد به جان شهروندانی که گریخته اند از شهر خویش. تهرانی که اگر عاشق نیست اما عاطفه پنهانی دارد که می بخشد و می بخشاید. چنان که در ترکیب گاه ناهمگون سنت و مدرنیته، اغواگری است که از بازار بزرگ تا قلعه مرغی، باغ فردوس تا زندان اوین و از برج میلاد تا شهر ری و از بهشت زهرا تا شاه عبدلعظیم را در شولای خود جا داده است. شهری که زبان مخفی کوچه و خیابانش، زندگی دیگری ساخته است در زیر زمین های خویش.م
برای شاعری چون من که تهران را در زبان قصه های هدایت باز آفرینی کرده و بازگردانده در شعر سپانلو، پایتختی است غریب که تنها در چشم و زبان دوستانم خلاصه می شود و تنها یک یادگار بر گردن روزهای من انداخته است: قله دماوند.م
برای او شعر " تا پلکم مژه می زند طاووس می شوی" را خواندم که لحن دلتنگ شهری است که دوستش می داشتم. بخشی از این شعر را که در کتاب "یواش های قرمز" منتشر شده است در اینجا می نویسم به پاس یادبود شاعری که شعرهایش در شهر ما می 
 زیند.م
...
رعدها پیاپی 
سر و صورتِ وحشتناک دوستانم
مادرم از کنارم با تهران و اسب های کور
پدرم هنوز چشم دوخته به کمانی که دست تو را یاد کسی می انداخت که نوک زبانت بود
این جا کجاست ؟
دماوند دیگر سرجایش نیست!م

از این دگمه ها از این آدم ها از این شهر می ترسم
این نورافکن هایی که فقط تابیده اند
.هیچ چیز سر جای قبلی ش نیست 
....
بریده ای از شعر "تا پلکم مژه می زند طاووس می شوی" از کتاب یواش های قرمز
30 May 2015
UCLA, California


Photo by Ahmad Seif



   این هم فیلم کوتاهی از شعرخوانی ام، هدیه ارزنده فرزاد حسنی. م


No comments: