Thursday, July 19, 2012

و چشمِ سایه‌ها از سوراخ

من فکر نمی‌کنم مهاجرت باعث خللی در کار شود. این ذهن آدم مهاجر است که نمی‌گذارد موفق شود. برای خود من مدت‌ها طول کشید تا به این درک برسم که دیگر نه آن‌قدر به سرزمین مادریم که یک روز ترکش کردم تعلق دارم و نه به سرزمینی که اکنون در آن زندگی می‌کنم. باور این‌که به هیچ کجا تعلق ندارم بزرگ‌ترین کمک بود. همین زندگی‌های دو‌گانه روی فکر من تاثیر شگرفی گذاشت. یاد گرفتم که گذشتن از مرزهای خودم مهم‌تر از گذشتن از مرزهای جغرافیایی، زمانی، سیاسی و .. است. فهمیدم سخت‌ترین چیز این است که با خودم کنار بیایم. آدم وقتی با خودش به صلح برسد می‌تواند سهمی از شادی را هم از جهان به دست بیاورد. و هم آن را در جهان پیرامونش منتشر کند.

No comments: