Friday, October 16, 2009

گفتگوی رادیو همصدا با شیدا محمدی

گفتگوی شبنم اسداللهی در رادیو همصدا ( اتاوا) با شیدا محمدی پیرامون شعر و سانسور در ایران که در روز یکشنبه ۴ اکتبر اجرا شد. متن کامل این گفتگو را می توانید در فایل دانلود شده، گوش دهید.

در گوشه ای از این گفتگو، شبنم اسداللهی به خوانش بخشی از شعر " عکس فوری عشقبازی" از کتابی به همین نام پرداخت و از شیدا محمدی درباره انتشار زیر زمینی کتاب و سانسور در ادبیات پرسید که گوشه ای از پاسخ شیدا محمدی را می خوانیم.

" ...آنچه برای من مهم بود در تجربه شاعرانه زیستن، گذشتن از محدوده ها و مرزهای خود سانسوری بود و غلبه براین ترس درونی، پس از آن از سانسور بزرگی که گریبانگیر عرف و سنت ماست. و این عرف و سنت، آمیختگی غریبی با مذهب ما دارد که این مذهب به هر شکل و عنوان، بازدارنده است."

به گمانم بزرگترین قدم برای یک هنرمند، روبرو شدن با کاستی ها، محدودیت ها و بزرگی های درون خویش است چرا که به قول شمس:

همه عالم در یک کس است

چون خود را دانست همه را دانست

تاتار در توست

تاتار صفت قهر توست.

و برای من این صفت تاتار، " خودسانسوری" بود که در وهله اول زن بودن مرا، در وهله دوم زبان مرا و در وهله سوم شاعر بودن مرا سانسور می کرد. به همین دلیل نمی خواستم تن به این سانسور بدهم، و کتابم را به صورت افست و به شکل زیر زمینی در ایران منتشر کردم.

در ادامه شبنم اسداللهی از شیدا محمدی خواست که بیشتر درباره این سانسور و خود سانسوری توضیح دهد. و اینکه آیا این سانسور در بین هنرمندان هم وجود دارد؟

شیدا محمدی در این باره گفت:

" فکر می کنم این سانسور ریشه در عرف و سنت ما دارد و این سنت گره خوردگی عمیقی با مذهب ما. و این مذهب تنها معطوف به اسلام نیست، چرا که همه ادیان ابراهیمی با همه اختلاف ها و جنگ و ستیز با یکدیگر در یک چیز مشترکند و آن نگاه به زن است که او را نیمه دوم مرد و نیمه دوم موجودیت آدمی می دانند. در نتیجه همواره در آن سرزمین باید خودت را به عنوان یک زن ثابت کنی و این باور را بقبولانی که به عنوان یک انسان از حقوق برابری با نیمه دیگرت به عنوان مرد برخورداری. اما قوانین ما بویژه قوانین فقه اسلامی، این اجازه را به شما نمی دهد که یک زیستگاه مشترک با همنوع دیگرت به عنوان مرد داشته باشی.

و این تفاوت را جامعه از کودکی به تو می آموزد. به تو می آموزد که " تو دختری و تو پسری" و به تعاقب آن عادتها را و آداب را به تو می آموزد. و به گمانم آنچه می تواند ما را نجات دهد، نگاه کردن به این تاریخ است. تاریخ اندیشه و تفکری که گذشتگان ما در آن زیستند و مرور آن و یافتن ضعف ها و کاستی هایی که با موجودیت انسان امروز در تقابل است. و فکر می کنم این جنبش ها و فعالیت های اخیر در میان جوانان ایران بیانگر این است که آنها به این آگاهی رسیدند و در پی بر هم زدن این ناهمگونی هستند."

اما آنچه در تجربه شاعرانگی دریافتم این است که فرهنگ سانسور تنها در برگیرنده حکومت های استبدادی نیست اگر چه حکومت های خودکامه ای چون جمهوری اسلامی تغذیه کننده این فرهنگ و خوراک دهنده این تفکر هستند. یعنی یک سیکل معیوب که حکومت های مستبدی چون جمهوری اسلامی از آن استفاده می کنند.

اما اگر ما هنرمندان به این دریافت برسیم و به جای اینکه سوار موج شویم، به نقش آگاهی دهنده و روشنگر هنر برسیم و ردی از این تفکر از خودمان به جای بگذاریم، رسالت هنریمان را انجام دادیم و این کار میسر نیست مگر اینکه ما ابتدا از قید سانسور درونی بگذریم، سپس از حلقه ناپیدا و مرموزی که بین خود هنرمندان وجود دارد که به نوعی دچار توطئه سکوت و تخطئه کار یکدیگر می شوند.

و یاد بگیریم که دنیا به اندازه همه فرصت های ما، گنجایش دارد و در وهله اول خودمان را بپذیریم و در وهله دوم دیگران را و این فرصت را به یکدیگر بدهیم که در فضای متفاوت، نگاه متفاوت و تفکر متفاوت و مخالف با خودمان زندگی کنیم، چرا که در جامعه ای که همه یکسان بیاندیشند، دیگر تفکری وجود نخواهد داشت، تفکر متفاوتی رشد نخواهد کرد، و اگر ما هنرمندان همزیستی در این صدای متفاوت، نگاه متفاوت، تفکر متفاوت و مذهب متفاوت با خودمان را بیاموزیم و این فضا را ایجاد کنیم برای خودمان و دیگری، آن وقت حکومت های دیکتاتوری چون جمهوری اسلامی، نمی توانند از این حلقه های پیچیده سانسور برای سرکوب و خفقان استفاده کنند. چرا که وحشتی که حکومتی مثل جمهوری اسلامی از کلمه دارد که از تیراژ کتاب ها و روزنامه ها پیداست، بیانگر قدرت شعر و رمان است."

....فکر می کنم آدمها از چیزی مثل تفکر نمی ترسند چرا که میل آدمی همواره چرخش میان دایره عادت است، چرا که عادت به داشته ها ، آرامش می دهد و هنرمندی که منتظر می ماند تا ببیند مردم از او چه می خواهند، و پشت تقاضای مردم حرکت می کند، پیش از مرگش مرده است. هنرمندی که خود به این حقیقت دست یابد، یعنی حقیقت " آگاهی" ،می تواند منتشر کننده حقیقت باشد. حقیقتِ " آزادی" که در آگاهی نهفته است.

و ضعف هنرمند امروز این است که باورش را به توده مردم از دست داده است، در حالیکه همین مردم هستند که به راز ساده زیستن پی بردند."

No comments: