شوهر
من
که
شوهر بام های جهان است
هر شب
با آسمان آن سوی پنجره ام همخوابه می شود
وصبح
بوی
پیاز داغ و اسکادا
وهم
اتاقم را منتشر می کند.
شوهر من
که از اسلام
چهار زن صیغه ایش را می داند
و از
یهود
پهلوی
چپ مرد را
و از مسیح
بکارت عذرا را
برای همه زن های همسایه
دوستان دوره دبستانم
وهمه
همکاران اداره ام
تره خرد می کند
سفره می اندازد
و از
زیبایی نگاه و سینه هایشان سخن می گوید !
و هر
بار که ته مانده سفره را در سر من می تکاند
می
گوید
- باید
امسال بهار بچه بیاوری !
No comments:
Post a Comment