چند سال پیش از دریا و چکاکِ امواج
درست یادم نیست از راه هایی که موازی هم نمی گذشتند انگار برمی گشتم
در هوا این طوری ندیده بودم
مثل یکی از کوچه های از یاد رفته به یادم نمی آمدم اصلا
درست یادم نیست از راه هایی که موازی هم نمی گذشتند انگار برمی گشتم
در هوا این طوری ندیده بودم
مثل یکی از کوچه های از یاد رفته به یادم نمی آمدم اصلا
فقط چند گربه بوی ماتیک و مرکب
خودم را قبلا ی کم رنگ در شب آنجا و می توانستم بگویم شاخ هم داشتند
قطار که می گذشت نمی گذشت و صدای پای اشباحِ شهر
مگر غیر از کوچه ی سروها کوچه ای هم می تواند در ذهنم باشد؟
نینا نیست و شیهه ی دوچرخه ها
این بوی عجیب و برگ های خاکستری
چرا وقتی که گوشم به باران است تو نیستی ؟ باید بنشینم و غر بزنم و این چرخ ها هی بچرخند و بچرخند
یک پرنده دارد لغو می شود در آسمان
خودم را قبلا ی کم رنگ در شب آنجا و می توانستم بگویم شاخ هم داشتند
قطار که می گذشت نمی گذشت و صدای پای اشباحِ شهر
مگر غیر از کوچه ی سروها کوچه ای هم می تواند در ذهنم باشد؟
نینا نیست و شیهه ی دوچرخه ها
این بوی عجیب و برگ های خاکستری
چرا وقتی که گوشم به باران است تو نیستی ؟ باید بنشینم و غر بزنم و این چرخ ها هی بچرخند و بچرخند
یک پرنده دارد لغو می شود در آسمان
می فهمم
یک پرنده ی نارنجی و تنها.
یک پرنده ی نارنجی و تنها.
این شعر در ماهنامه رندان شماره ژانویه 2013 منتشر شده است.
No comments:
Post a Comment