دانشگاه مریلند، زمستان 2010
از این اتاق سه در من
زل زده ام به تاریکی که یواش دست می کشد رویِ تنم موهایم
و پاورچین پاورچین دمپایی های خیس روی سقف
ته گلویم صدای ماغ ماغ ماغ ِ ماه.
زل زده ام به تاریکی به تاریکی به تاریکی
روی دامن و شال و کفش هایم و دست های خواب آلود اتاق از دیوارها
ماه هیچوقت این همه کبود این طوری پلک نمی زد
و یواش های غمگینِ گلویم.
.....
ادامه این شعر را در رندان می ماه بخوانید.
3 comments:
بسیار زیبا بود خانم محمدی
!
شیدای خوبم سلام
عزیزم خیلی خوشحال شدم که دوباره ساینتو دیدم و میدونم که از همیشه موفقتر خواهی بود.
honey I am so proud of you
سلام دیدمت می بینمت هنوز ،همیشه
Post a Comment