Sunday, April 3, 2011

در این هوای تنبوری

اینجا

ازهمین شمعدانی های روبرو

طوفان

آمد و

باد

همه ی ِ گل کاغذی ها را برد.

….

آه! محبوبم

قرار بود امروز به صدای چشم هایت گوش بدهم
به صدای گرم این خاک
و این نخل های شاد ...
قرار بود ازتبریزی ها و گنبدها بگویی
از زنبق ها و خیابان هایی که به آینده نمی پیچند
قرار بود دستانت بوی یاس و زعفران بدهد

قرار بود شانه ام مست شود

خیال های قشنگی می بافت پیراهنم

هوای قشنگی داشت تنم
آه ! چقدر دلم می خواست در عمق چشم هایت می خوابیدم
اما این خنده های تاریک تو این خنده های تاریک تو این خنده های تاریک تو.

بیرون این گلدان

هیچ چیز جدی نیست

نه آتش سوزی مَلیبو

نه شعارهای روی دیوار قندهار

نه اینهمه جنازه های بو گرفته در بغداد.

آه محبوبم ! ...

این شعر در رندان ماه آپریل 2011 منتشر شده است.

2 comments:

شرق said...

زيبا بود بانو .
برقرار باشي و پاينده

عه تا منصوری said...

سرکار خانم شیدا محمدی
با احترام از شما دعوت می شود در هم خوانی و نقد شعر کوتاهی از مینو نصرت در بخش نقد سایت آنات شرکت فرمایید
عه تا منصوری